علی (ع) در واپسین لحظات حیات

سر هر حرف مکث کن مثل همیشه بغضتو تو گلوت حبس کن و به هیچ قطره اشکی اذن فرود نده ، حتی آه هم نکش ، بمون ی جاهایی بین مرز بودن و نبودن و این حالت رو تا آخر عمر حفظ کن ، که تو نه در خور اشک ریختنی ، باید بسوزی در .... خواهم گفت اندکی صبر کن ، بگذار داغ بی پدریم سبک شود ، بگذار جامه ی سیاه رمضان را از تن بدر آورم ، صبر کن شیعه چندیست داغدار است ، شیعه فردا روزی یتیم میشود ، به حرمت دل تک تک شیعیان، همان پیروان راستین که در حد فهم دانستند و ... به حرمت آنان مجالت می دهم تو هم فرصتی به من ده تا اشکهای یکساله را که در خمره ی دل می، شده اند در جام قدر ریزم و بغض یتیمی و بی کسی ام را در چاههای آسمانش که پر است از ملائک فریاد زنم ، آنگاه سبکدلتر از این با تو سخن خواهم گفت ، سخنهای بسیار از فرقهایی که شکافتی .... آنگاه خودت خواهی دانست سر هر حرف چند آه باید بکشی !!!

و ی عذر خواهی کوچک ؛

عزیزان هر کس از علی گفت عکس رخساری نشاند به نشانه ی علی زمانش!!!! ، گشتم پا برهنه ،‌تمام نخلستانهای بی کسی را گشتم ، تا اینکه دل گفت:‌ گشتم نبود نگرد نیست . خمیده قامت و شکسته دل نشستم، زیر هر نخل آوایی شنیدم، از روزن هر چاه ندایی برخاست که: « نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند »

به چه خیره شدی؟ یتیمی دیدن دارد؟ بگذار و بگذر . کدامین نوشدارو مرا از یتیمی می رهاند؟

 ایشان فرزندان خود را خواستند و به آنها چنین وصیت فرمودند:

« شما را سفارش می کنم به ترسیدن از خدا و این که دنیا را مخواهید هر چند دنیا پی شما آید و دریغ مخورید بر چیزی از آن که به دستتان نیاید و حق را بگوید و برای پاداش آن جهان کار کنید و با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار . و شما و همه ی فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد سفارش می کنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتی دادن با یکدیگر که من از جد شما که سلام و درود خداوند بر او و اهل بیتش باد شنیدم؛ می فرمود: « آشتی دادن میان مردم بهتر است از نماز و روزه سالیان. »

خدا را! خدا را! همسایگان را بپایید که سفارش شده ی پیامبر شمایند؛

پیوسته درباره آنها سفارش میفرمود چندان که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد نمود.

خدا را! خدا را! درباره ی قرآن، مبادا دیگری بر شما پیشی گیرد در رفتار به حکم آن. خدا را! خدا را! درباره ی نماز که ستون دین شماست. خدا را! خدا را! در حق خانه پروردگارتان!

آن را خالی مگذارید! چندان که در این جهان ماندگارید که اگر، حرمت آن را نگاه ندارید به عذاب خدا گرفتارید. »

اندک اندک آرزوی ایشان تحقق می یافت و بدانچه می خواستند نزدیک می شدند. ایشان از دیرباز، خواهان شهادت بودند و می فرمودند:

« خدایا بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار!»

علی (ع) به لقای حق رسیدند و عدالت، نگهبان امین و بردبار و برپادارنده ی خود را از دست داد و بی یاور ماند.

:::::::::::::::::::: جایگاه علی ( ع )‌ در هستی :::::::::::::::::::